محل تبلیغات شما



 حضرت عمران ابن حصین رضی الله عنه می گوید: شخصی نزد نبی مکرم اسلام(ص) آمد وعرض نمود  السلام علیکم آن حضرت(ص) در جوابش فرمودند علیکم السلام  سپس آن مرد نشست رسول خدا (ص)فرمودند ده نیکی بعد از آن مرد دیگری آمد وگفت السلام علیکم رحمه الله  پیامبر(ص) در جوابش فرمودند وعلیکم السلام ورحمه الله  آنگاه نشست ورسول خدا (ص) فرمودند بیست نیکی مرددیگری آمدوگفت السلام علیکم ورحمه الله وبرکاته پیامبر(ص) جوابش را داده فرمودند وعلیکم السلام ورحمه الله وبرکاته ونشست پیامبر فرمودند سی نیکی یعنی هر کس کلمات سلام را به طور کامل بگوید برایش سی نیکی نوشته می شود این است تعالیم گهربار رسول الکرم ص وروش آن حضرت ص در آموزش صحابه رضی الله عنهم اجمعین 


دیشب جائی عروسی دعوت بودیم، نماز مغرب را توی راه خواندیم. سه ماشین بودیم اون منطقه را من از همه بیشتر بلد بودم. دوماشین که با من بودند  با اینکه نه محل عروسی ونه تالاری که خانومها اونجاد دعوت بودند بلد بودند سرخود رفتند جائی دیگه از شهر، دیدم تماس گرفتند ما فلانه جا هستیم گفتم برگردین اشتباه رفتین آمدند جائی که من بودم .تا اینکه خانومها را پیاده نمودیم ورفتیم جائی که ما باید شام می خوردیم یکی از دوستان یه من پیام داد توی مجلس عروسی  اشتباه نیامدیم؟گفتم نه درست آمدیم خلوت بود این را که نگی مادر بزرگ آقا داماد در حال مرگ قرار میگیره ما هم که خبر نداشتیم ساعت نه وبیست دقیقه شده از شام خانومها خبری نیست. چقدر کم شانسند خانومها (هر جا سنگی هست پای اونهاست )من هم که شام خوردم رفتم خانه یکی از دوستان (من توی اونجا خیلی دوست دارم ) .تماس گرفتم تا اینکه گفتند شام خوردیم بیرون آمدند رفتیم خونه مون. عروس بنده خدا آدم کم شانسی است از اونطرف مادرش را توی بچگی طلاق دادند این هم که عروسیش به عزا تبدیل شد سوال کردم مادر عروس هم بود توی عروسی گفتند بله تازه خیلی سرحال هم بود 



یک استاد دانشگاه می‌گفت: یک بار داشتم برگه‌های امتحان را تصحیح می‌کردم. به برگه‌ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگه‌ها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا می‌کنم. تصحیح کردم و 17/5 گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش می‌آید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم 15 گرفت. برگه‌ها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم.

نتیجه: اغلب ما نسبت به دیگران سخت ‌گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضى وقت‌ها اگر خودمان را تصحيح كنيم مي‌بينيم به آن خوبى كه فكر مي‌كنيم، نیستیم.


 حضرت معاويه، در مدينه، يک مزرعه و تعدادي کارگر داشت. حضرت ابن زبير نيز در کنار او مزرعه اي داشت. قابل يادآوري است که در آن زمان،  حضرت معاويه بر حدود بيست کشور از کشورهاي جهان، حکومت مي کرد و  حضرت عبدالله بن زبير يکي از افراد رعيت اش به شمار مي رفت و ميان آنان، اختلافات قديمي نيز وجود داشت. بهرحال، کارگران  حضرت معاويه، وارد مزرعه ي حضرت  ابن زبير شدند.  حضرت ابن زبير که فردي بسيار خشمگين بود، نامه اي بدين مضمون به معاويه نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم
از عبدالله بن زبير؛ فرزند حواري رسول خدا صلى الله عليه وسلم و اسماء ذات الناطقين به معاويه پسر هند جگرخوار،

اما بعد:کارگرانت وارد مزرعه ي من شده اند. سوگند به ذاتي که هيچ معبودي به جز او وجود ندارد، اگر جلوي آنها را نگيري، به حسابت خواهم رسيد!
 حضرت معاويه که فردي بسيار بردبار بود، نامه را خواند و فرزندش يزيد را که شخصي متهور و بي باک بود، صدا کرد و نامه را به او نشان داد و گفت: رأي تو چيست؟ چه پاسخي به او بدهم؟يزيد گفت: لشکري به سوي او بفرست که اولش در مدينه، و آخرش نزد تو در دمشق باشد تا سرش را نزد تو بياورند.  حضرت معاويه گفت: نه، راه بهتر از اين هم وجود دارد. سپس، چنين نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم
از معاويه بن ابي سفيان به عبدالله بن زبير فرزند حواري رسول خدا صلى الله عليه وسلم و أسماء ذات النطاقين،

السلام عليکم ورحمةالله و برکاته، و بعد:
اگر درباره ي همه ي دنيا، ميان من و تو اختلاف بوجود مي آمد و تو آن را از من طلب مي کردي، دنيا را به تو مي سپردم. اينک پس از رسيدن نامه ام، مزرعه ي مرا به مزرعه ي خود و کارگرانم را به کارگران خود، ملحق گردان (براي خود بردار). والسلام


مردی نزد فقیهی رفت و گفت سوالی دارم، فقیه گفت بگو گفت: نماز خودم را شکستم عابد گفت دلیلش چه بود؟ مرد گفت: هنگام اقامه نماز دیدم ی کفش هایم را ربود و فرار کرد بر آن شدم که نماز بشکنم و کفشم را از بگیرم و حال میخواهم بدانم که کارم درست است یا نادرست؟ فقیه گفت: کفش تو چند درهم قیمت داشت؟ مرد گفت: پنج درهم فقیه گفت: اى مرد کار بجا و پسندیده ای کرده ای زیرا نمازی که تو میخواندی دو درهم هم نمیارزید.


این روزها وقت فرود آمدن رحمت خداوند هست.از هر کجای  ایران شاهد برف یا باران هستیم. دوستان گرامی قدر ابن نعمت ها را بدانیم تا زیاد کند اگر ناسپاس بودیم خدا نعمت را که میگیرد هیچ بلکه عذاب شدبد هم در راه است. در کنار این نعمتها شاهد یک سری ناگواری ها هم هستیم مثل سیل منطقه سیستان وبلو چستان و مشکلات عدیده ای که به سراغ مردم آمد مثل سقوط هواپیمای اکراینی و از دنیا رفتن تعدادی از مسلمانان وهموطنان خودمان پس دوستان تنها چیزی که از دست ما بر می آید این است که دست یه دعا برداریم و خاشغانه از او بخواهیم مشکلات مسلمانان دنیا را حل بفرماید 


چیز دیگری که بشر را آزار می دهد ویروس کرونا است مهمان تازه وارد در کل دنیا هر روز دارد به آمارش اضافه می شود هیچ کس نمیداند کی می خواهد رخت سفر بربندد وبشر را رها نماید این ویروس کوفتی امان را از همه گرفته تا امروز که من این مطلب را نوشتم هزاران نفر را گرفتار نموده کاش از بین بردنش وبه قولی کشتنش به کشتن آدمیزاد می مانست کسی که به وسیله این ویروس ازدنیا می رود با بدترین حالت او را به خاک می سپارند
منت خدای عزوجل را که طاعتش موجب قربتست وبه شکر اندرش مزید نعمت هر نفس که فرو می‌رود ممد حیات است وچون بر می آید مفرح ذات. روزگارانی بود مردم در فرح وسرور زندگی می‌کردند، تنها آرزویشان این بود شب که بدون دغدغه خوابیدند صبح بیدار شده به کارهای روزمره خود دست پیداکنند. ولی حالا چه؟ انسان تنها دغدغه اش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سرفصل تدریس عباس بیگدلی